-
چشم تو
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:12
کاش میدیدم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است آه وقتی که تو لبخند نگاهت را میتابانی بال مژگان بلندت را میخوابانی آه وقتی که توچشمانت آن جام لبالب از جاندارو را سوی این تشنه جان سوخته میگردانی موج موسیقی عشق از دلم میگذرد روح گل رنگ شراب در تنم میگردد دست ویرانگر شوق پرپرم میکند ای غنچه رنگین، پرپر من...
-
پاره ای از هستی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:11
لاک پشت پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید، دشوار و کُند و دورها همیشه دور بود. سنگپشت تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید. پرندهای در آسمان پر زد، سبک و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست،...
-
بیا متفاوت باشیم
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:09
همسفر! در این راه طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان باهم، باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک...
-
عشق و دوست داشتن
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:08
دوست داشتن ، عشق و اردات و ایمان دو روح آشنای خویشاوند است. دو انسانی که جز آن خمیرهی صمیمی و ناب و منزهی که منِ انسانی خالص هر کسی را میسازد، هیچ مصلحتی و ضرورتی آنان را به یکدیگر نمیپیوندد. پیوندی که نه طبیعت، نه خلقت، بلکه تنهایی میان دو تنهای خویشاوند، بسته است. دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یک جوشش کور است و...
-
محبت را هدیه دهید
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:05
اتوبوس با سر و صدای زیادی در حرکت بود. یکی از مسافران پیرمردی بود که دسته گل سرخ بسیار زیبایی در دست داشت. نزدیک او دختر جوانی نشسته بود که مرتب به گل های زیبای پیرمرد نگاه می کرد. به نظر می رسید از آنها خیلی خوشش آمده است. ساعتی بعد اتوبوس توقف کرد و پیرمرد باید پیاده می شد. پیرمرد بدون مقدمه چینی دسته گل را به دختر...
-
من به آمار زمین مشکوکم
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:04
من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدم هاست پس چرا این همه دل ها تنهاست ؟ بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست ، چه کسی تنها نیست ؟ همه از هم دورند ... همه در جمع ولی تنهایند ... من که در تردیدم ، تو چطور ؟
-
التماس دعا
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 10:03
من را همیشه خواندی و نشناختم تو را از غصه ها رهاندی و نشناختم تو را این بندهی اسیر معاصی و نفس را از درگهت نراندی و نشناختم تو را بی یاد تو گذشت همه عمر من ولی با من همیشه ماندی و نشناختم تو را بر خان رحمت و کرم و استجابتت عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را شب های جمعه تو نمک اشک و روضه را بر جان من چشاندی و نشناختم تو...
-
داستان عاشقانه دختر خدمتکار
جمعه 22 شهریور 1392 14:09
حدود دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت . با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند.وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود،دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.مادر...
-
دیوانه ، عاشق و دروغ
جمعه 22 شهریور 1392 13:54
یه روز دیوونه و عاشق و دروغ تصمیم می گیرند با هم قایم موشک بازی کنند.اول نوبت دیوونه می شه که چشم بزاره.بعد از شمارش اعداد می ره تا دنبال دوتای دیگه بگرده.اول از همه دروغ رو پیدا می کنه. بعدش می گرده دنبال عاشقدروغ می دونست که عاشق وسط بوته ی گل رز قایم شده...اون جای عاشق رو به دیوونه گفت.دیوونه هم واسه اذیت چوبی...
-
میشه های زندگی
جمعه 22 شهریور 1392 13:48
میشه وقتی غصه ای هست به شادی ها فکر کرد میشه وقتی دورنگی ها وجود داره به صداقت فکر کرد میشه با وجود دروغ شنیدن ها فقط قسمت راست صحبت رو شنید میشه زمان افسردگی با یه دلخوشی کوچیک فضا رو عوض کرد میشه با کنار گذاشتن کمی خودخواهی زندگی قشنگی رو ساخت میشه از لحظاتی که به سختی جور شده تا تو به آرامش برسی استفاده کامل رو...
-
دل نوشته ای برای کسی که بهترینه....
چهارشنبه 20 شهریور 1392 11:20
سلام ای بهترین سخنی دارم با تو... گوش بده لطفا .. نمیخواهم چیزی بگویی... فقط و فقط گوش کن... چقدر خوبه که آدم جایی رو داشته باشه بره که بدونه اونجا یکی همیشه منتظر اومدنشه!!! چقدر خوبه که آدم یه جایی رو داشته باشه بره که بدونه یکی دلتنگشه؟ سراغشو میگیره از این و اون... چقدر خوبه که آدم یه جایی رو داشته باشه که بدونه...
-
درد و دل
چهارشنبه 20 شهریور 1392 11:04
دلت تنگ است میدانم ، قلبت شکسته است می دانم ، زندگی برایت عذاب است میدانم ، دوری برایت سخت است میدانم … اما برای چند لحظه آرام بگیر عزیزم … گریه نکن که اشکهایت حال و هوای مرا نیز بارانی می کند ، گریه نکن که چشمهای من نیز به گریه خواهند افتاد … آرام باش عزیزم ، دوای درد تو گریه نیست! بیا و درد دلت را به من بگو تا آرام...
-
سخت است خندان نگهداشتن لبها در زمان گریستن قلبها
چهارشنبه 20 شهریور 1392 10:57
به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن لبها در زمان گریستن قلبها و تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرساست گذراندن روزهای تنهایی در حالی که تظاهر می کنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد . اما چه شیرین است در خاموشی و خلوت به حال خود گریستن .
-
این انتظار شیرین است ، زیرا پایان آن یعنی آغاز زندگی من و تو
سهشنبه 19 شهریور 1392 21:02
با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم. عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم . با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم . همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم . همنفست نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم . و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم . با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم . عاشقت شدم که...
-
تنفر
سهشنبه 19 شهریور 1392 20:13
متنفرم فقط و فقط از خودم یروزایی بود که همه رو دوست داشتم، و دلم میخواست همه دوسم داشته باشن... اگه کسی بهم بعد میکرد زودی فراموش میکردم... شاید کینه ای نبودم باعث میشد که همیشه دوروبرم شلوغ باشه... ولی الان متنفرم... بیشتر از همه از خودم... مسیر زندگیمو دارم کج میرم... به خاطر چیزی که واقعا درست نیست... یروزایی وقتی...
-
یادآوری
سهشنبه 19 شهریور 1392 20:12
آنقدر از زندگانی دلگیر و دلسردم که روزی اگر بمیرم مر گ خود را جشن می گیرم می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ، پروردگارا. به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند. پروردگارا به من بیاموز دوست...
-
عاشقانه می پرستمت
جمعه 16 فروردین 1392 20:26
Find a guy who calls you beautiful instead of hot Who calls you back when you hang up on him who will stay awake just to watch you sleep wait for the guy who kisses your forehead who wants to show you off to world when you are in your sweats who holds your hand in front of his friends wait for the one who is...
-
دوستت دارم
جمعه 16 فروردین 1392 20:17
"اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست." عشق ابدی من دوستت دااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم
-
زندگی
جمعه 3 شهریور 1391 10:06
زندگی ، تمامش خطای دید است ! من تو را می بینم و تو، مرا نمی بینی ... !
-
من دلم تنگِ کســــی ست
جمعه 3 شهریور 1391 10:05
من دلم تنگِ کســــی ست، که به دلتنگـــی من میخنـــدد...
-
دلــــــــم می خواست یکی رو داشتــــــــم
جمعه 3 شهریور 1391 10:03
دلــــــــم می خواست یکی رو داشتــــــــم ، بعضی وقتا که مردم خستـــــــم مـــــــــی کردن ، میومد کنارمــــــو دستاش رو می گذاشت دو طرف ِ صورتـــــــم زُل می زد تو چشــــــــام ، مــی گفت: “ببیـــــــن ! تــــــــو مــــــــــن رو داری!!“
-
خسته ام
پنجشنبه 2 شهریور 1391 19:39
خدایـــــــــــا :کم آورده ام ، صبری که داده بودی تمام شد ، ولی دردم همچنان باقیست . بدهکار قلبم شده ام ، میدانم شرمنده ام نمیکنی؛ باز هم صبـــــــر میخواهم......
-
خسته ام
دوشنبه 30 مرداد 1391 14:22
خسته ام ، دلم مور مور میشود ، ونم نمک از اشوب درون چشمانم تر . ای وای صدا می آید ، گوش خراش و وحشت انگیز ، ای کاش کسی پیدا می شد با دلم نرم تر باشد. کاش نفهم بودم و از دلواپسی های دلم هیچ نمی فهمیدم. دیدهام با چشمانم آدمهایی را که هستند ولی نه میبینند، نه می فهمند، نه غمگین میشوند. فقط می...
-
آرومم کن
دوشنبه 30 مرداد 1391 13:59
با تمام وجود از درون می لرزم حس تکراری ترس و گریه منو از خود بی خود می کنه باز هم آن حال و هوای بی خبری و فارغ از دغدغه ای که از آن بیزارم را می خواهم. امان از این دنیا و اجبار بودنش من هستم ولی روحی برای زندگی ندارم از این تبعید مادام العمر ناراحتم می ترسم وقتی بهم احتیاج دارند نباشم خدا یا آرومم کن.
-
کوروش کبیر
یکشنبه 29 مرداد 1391 22:14
دختری به کوروش کبیر گفت : من عاشقت هستم.... کوروش گفت : لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت : اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی .
-
داستان دیوانگی و عشق
یکشنبه 29 مرداد 1391 21:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک! دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬ همه قبول کردند....
-
زندگی چیست ؟
سهشنبه 24 مرداد 1391 00:17
شاید تردیدی است بین بودن ونبودن.لحظه ای است بین دونگاه. لبخندی است که برلبان یک دختر مست جاریست.وناله ی یک پرنده درپشت میله های قفس.زندگی شاید لبخند بی معنی مادر به فرزندش باشد. وشاید لحظه هایی است که بی هیچ لبخندی ازکنارمامی گذرندوبه گذشته می پیوندند.وعبور یک رهگذربی آنکه لبخندی برلب آورد وبگوید:سلام. زندگی شایدبازی...
-
باز باران
دوشنبه 23 مرداد 1391 23:52
باز باران بی ترانه ....باز باران با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه باز می آید صدای چک چک غم باز ماتم ... من به پشت شیشه تنهایی افتاده نمی دانم ، نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست.... نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست ...نمی فهمم...
-
کمک به رقبا
شنبه 21 مرداد 1391 10:36
یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقهها، جایزه بهترین غله را به دست میآورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقهمند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته عجیب و جالبی روبرو شدند.... این کشاورز پس از هر...
-
موی سفید
شنبه 21 مرداد 1391 10:34
دختر بچه ای متوجه ی چند تار موی سفید در سر مادرش شد و از مادرش سوال کرد چرا بعضی از موهایت سفید است مادرش به او گفت هر وقت فرزندان کار بدی می کنند مادر آن ها یک تار مویش سفید می شود و دختر گفت حالا فهمیدم چرا همه موهای مادر بزرگ سفید است !