صندلی شکسته

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

صندلی شکسته

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

عشق ورزیدن خطاست

عشق ورزیدن خطاست

حاصلش دیوانگیست

عشق بازان جملگی دیوانه اند

عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند

عشق کو

عاشق کجاست

معشوق کیست

جنبش نفس است که عشقش خوانده اند

آنکه میمیرد ز شوق دیدن امروز ما

گر بیابد بیشتر

گر ببیند دلبران تازه تر

عشق عالم سوز خاموش می شود

چهره ی ما هم فراموش می شود

سنگ قبرم را نمی سازد کسی

مانده ام در کوچه های بی کسی

بهترین دوستم مرا از یاد برد

سوختم خاکسترم را باد برد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد